ادمها ميايند و با كلي لجاجت ميگويند: بي احساس نباش..... با تمام وجود عاشقت ميكنند و ميروند.... وقت رفتن ميگويند: احساسي نشو........
چي ميشه؟؟؟؟ تو اين سال جديد سعي كنيد قلب هاتون رو پاك كنيد.. غرورتون رو كمي بياريد پايين رو كمي مهربون باشيد اميدوارم امسال. براي شما سرشار از موفقيت و پيروزي و سلامتي باشه لطفا لبخند بزنيد و كمي مهربون تر باشيد سال نو مبارك
رابطه ها تا زماني كه عمر طبيعي دارند زنده ميمونند نبايد آنها را با تنفس مصنوعي زنده نگهشون داشت !!!!
رابطه ها تا زماني كه عمر طبيعي دارند زنده ميمونند نبايد آنها را با تنفس مصنوعي زنده نگهشون داشت !!!!
شيوه چشمت فريب جنگ داشت ما ندانستيم و صلح انگاشتيم نكته ها رفت و شكايت كس نكرد جانب حرمت فرو نگذاشتيم
ميخواستم بازم دكلمه بنويسم اما مونده بودم چي بنويسم گفتم من ميگم بسم الله حتما خودش كمك ميكنه گاهي وقتا كه كار بد كه ميكنيم ديگه خجالت ميكشيم بعضي جاها بريم و به بعضي ها نگاه كنيم اما چه قدر خوبه هرچه قدر كه بد كنيم يكي هست بريم پيشش و بهش گله كنيم
ساخته ذهنم حاصل شب هاي سرد و تاريك و تنهايم چه قدر نبودت را با وجودم حس ميكنم!!!! با تك تك سلول هايم........... تو نيستي و هنوز نبودت را باور ندارم. چقدر بي تو هيچم..... بي رويا بي هدف خالي تهي پر از نيستي
رابطه ها هيچگاه با مرگ طبيعي نميميرند...!! بلكه آنها را خودخواهي و غرور وغفلت.... از بين مي برد..
اي عشق تو مايه جنون دل من حسن رخ تو ريخته خون دل من من دانم و دل كه در وصالت چونم كس را چه خبر زاند رون دل من
چيزي كه تحمل كردم ....... خيلي آروم اومد سمتم كمكم صميمي شديم كمكم بهم اس ميزد واسه هم درد و دل ميكرديم يك شب بهش گفتم : من عاشق ماهم ، تو ام ستاره اي گفت نه من ماهم، و تو ستاره اي گفتم فايده ستاره چيه؟ قفط زيباييش تو شبه اگه رنگ مشكي شب نباشه ستاره اصلا ديده نميشه!!... گفت تو تمام شب هاي منو پر كردي تو ستاره اي ستاره.......... الان 1ماهه كه پشتمو خالي كرده چي بهش بگم اخه!! مگه من چيكارش كردم بهش چي گفتم !!!
گاهي آدم مي ماند ميان بودن يا نبودن، به رفتن كه فكر مي كني اتفاقي مي افتد كه منصرف مي شوي، مي خواهي بماني رفتاري مي بيني كه انگار بايد بروي، واين بلاتكليفي خودش كلي جهنم است.............
بي عشق!! روزهاي زيادي از عمرم داره سپري ميشه اما چه فايده كه ديگه كنارم نيستي .... هر روز وقتي پشت چراغ قرمز مي ايستم يه پسري مياد و ميگه گل نميخري ؟؟ چند لحظه سكوت مي كنم پسر بچه فكر ميكنه جزوه آدم هاي بدون دردي هستم كه بهش هيچ اعتنايي ندارم اما نميدونه كه تو اون لحظه دارم سعي ميكنم يكي رو تو زندگيم پيدا كنم كه واسش گل بخرم اما فايده اي نداره .....!!! اگه تا شب هم كناره شيشه ماشينم واسته كسي رو تو زندگيم ندارم كه واسش گل بخرم ذهن پريشان
شب سرد وتاريكي و تنهايي با يك ضخم و درد و خون ريزي با چند تا بخيه !!! كاش يكي قلبم رو بخيه ميزد اي كاش!!
كدامين خواهش و كدامين محبت را سبك و بي اهميت شمرده ام كه حال اينگونه با من رفتار ميشود؟؟؟
خدايا؟؟؟!!!!!!!!!!! ممكنه فقط يك بار فقط يك بار دلش واسم تنگ بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خيلي كمبودش رو حس ميكنم
دل كرد بسي نگاه در دفتر عشق جز دوست نديد هيچ رو در خور عشق چندان كه رخت حسن نهد بر سر حسن شوريده دلم عشق نهد بر سر عشق بر عود دلم نواخت يك زمزمه عشق زان زمزمه ام زپاي تا سر همه عشق حقا كه به عهد ها نيام بيرون از عهده حق گزاري يك دمه عشق
بختي نه، كه با دو دست در آميزم من صبري نه، كه از عشق بپرهيزم من دستي نه، كه با قضا در آويزم من پايي نه، كه از دست تو بگريزم من
عاشق من و ديوانه من و شيدا من شهره من و افسانه من و رسوا من كافر من و بت پرست من ،ترسا من اينها من و صد بار بتر زينها من
آتش به دو دست خويش بر خرمن خويش چون خود زده ام چه نالم از دشمن خويش كس دشمن نيست ،منم دشمن خويش اي واي من و دست من و دامن خويش شيخ ابوسعيد ابوالخير
عشق پرسيد: از همه سخت تر، چيست؟؟ عقل گفت: در فراق ماندن ، از همه سنگين تر است............
ابري نيست بادي نيست مي نشينم لب حوض : گردش ماهي ها،روشني من گل آب پاكي خوشه زيست چيز هايي هست كه نميدانم مي دانم، سبزه اي را بكنم خواهم مرد. ميروم بالا تا اوج، من پر از بال و پرم راه مي بينم در ظلمت، من پر از فانوسم من پر از نور و شن و پر از دارو درخت. پورم از راه،از پل، از رود ،از موج پرم از سايه برگي در آب : چه درونم تنهاست.
ديگر كسي سراغي از من نميگيرد نه اينكه مرده باشم، نه اما انقدر خاطرم در ذهن ها كم رنگ شده است كه حتي عزيز ترين شخص در زندگيم مرا فراموش كرده است
روحم براي تو حيران است براي توئي كه هيچ گاه مرا نفهميدي نميدانم اشك ها از چشمانم است يا كه آسمان باراني ست كجايييييييي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ديگر هيچ ادرسي از تو برايم باقي نمانده است خودت را به من نشان بده كه لحظه اي براي ديدنت دريغ نمي كنم حتي اگر دريا تو را از من دور كند با قلبم به تو خواهم رسيد بالاي ابر باشي يا زير ابر برايم فرقي ندارد پرواز ميكنم به سويت
امروز با تمام دنيا قهرم اما ........اگر تو صدايم كني بر ميگردم با همان حماقت و صادگي ام مي گويم: جانم من اينم .......... زود دل مي بندم........... دير فراموش مي كنم ............ زود ميشكنم................... دير جوش مي خورم............. ساده ام .............. مي سوزم به پاي سادگي ام............. صبورم .......صبر مي كنم............. اما......... اگر بروم براي هميشه رفته ام........
امروز صبح خدا آرام در گوشم گفت بيداري؟؟؟؟؟؟؟؟ ميدونست كه خودمو به خواب زدم و دوست دارم بيشتر بخوابم وقتي ديد من جواب ندادم بلند فرياد زد باشه بخواب منم ميرم اما بدون من تنها كسي بودم كه هواتو داشتم از خواب پريدم و گفتم خدا جون پس عشقم چي؟؟؟ گفت اون صبح تو بغل يكي ديگه صبح بخير گفت و رفت
هنوز شب تمام نشده است تنهايي تو را با چه چيزي ميتوان پر كرد؟؟ يه تنهايي ساده يا يك فنجان قهوه تلخ هيچ كدام از اين ها نمي تواند مرا آرام كند شايد يك پيك يا مشروب با چند سيگار اما نه نميتوانم به خدا پناه برده ام اما او هم نتوانست جوابي قانع كننده به من بدهد جوابم را نده خدا اما من حقم را مي خواهد حق من يك مرگ كوچك است طلبم را بدهي ميروم از روزگار
امشب كودك درونم بيدار شده است دلم كودكي ام را مي خواهد دلم هواي پاستيل شانسي شايد هم قلبي بي عشق و نفرت وكينه كرده است راستي امشب چندمين روز از عمر من سپري شد؟؟؟ مي توانم دروغ بگويم ؟؟؟؟ بگويم انقدر خوب بود كه حسابگري آن بر من دشوار است !!! ذهنم پر شده از سوال هاي بي جواب آري خدا جوابم را بده!!! چند روز ديگر سپري خواهم كرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سخت است فشردن دست هايي كه حرارت سيگار آن را پژمرده كرده است دلش قرص نيست به فرداي امروز اما دلش خالي است از حرف هاي ديروز ستاره ي شب هاي من : آغوش من تكيه گاه خوبي نيست براي زيستن وليكن تكيه گاه خوبي است براي اشك هاي بدون لبخند مدتي است لبخند فراموشم شده است اما آغوش من رفيق تنهايي تو خواهد بود
من به سيبي خوشنودم و به بوييدن يك بوته ي بابونه. من به يك آينه، يك بستگي پاك قناعت دارم.
مي روييد، در جنگل، خاموشي رويا بود شبنم ها بر جا بود در ها باز، چشم تماشا باز، چشم تماشاتر، و خدا در هر.... آيا بود؟ خورشيدي در هر مشت: بام نگه بالا بود. مي بوييد. گل وا بود؟ بوييدن بي ما بود: زيبا بود. تنهايي، تنها بود. ناپيدا، پيدا بود. ((او)) آنجا ، آنجا بود.
تهي بود و نسيمي سياهي بود و ستاره اي هستي بود و زمزمه اي لب بود و نيايشي ((من))بود و ((تو)) يي: نماز و محرابي
در سراي ما زمزمه اي،در كوچه ي ما آوازي نيست شب،گلدان پنجره ي ما را ربوده است. پرده ما،در وحشت نوسان خشكيده است اينجا،اي همه لب ها!!لبخندي ابهام جهان را پهنا مي دهد پرتو فانوس ما، در نيمه راه، ميان ما و شب و هستي مرده است. ستون هاي مهتابي ما را، پيچك انديشه فرو بلعيده است. اينجا نقش گليمي، و آنجا نرده اي، ما را از آستانه ما بدر برده است. اي همه هشياران! بر چه باغي در نگشوديم، كه عطر فريبي به تالار نهفته ما نريخت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دير گاهي است در اين تنهايي رنگ خاموشي در طرح لب است بانكي از دور مرا مي خواند ليك پاهايم در قير شب است رخنه اي نيست در اين تاريكي: در و ديوار به هم پيوسته سايه اي لغزد اگر روي زمين نقش وهمي است زبندي رسته
راز داري كن و از من گله در جمع مكن باز بازيچه مشو، بار سفر جمع مكن با حضور تو قرار است مرا زجر دهند خويش را مايه دلگرمي هر جمع مكن به گناهي نكردم به كسي باج مده آبرويم اگر هست بخر جمع مكن ترسم آسيب ببيند بدنت،دور خودت اين همه هرزه ي آلوده نظر جمع مكن آخرين شاخه ي تو،سهم عقابي چو من است روي آن چلچله و شانه به سر جمع مكن تا برآمد نفسم، جمع هوادارت سوخت روبه روي من ديوانه، نفر جمع مكن
از خانه بيرون ميزنم اما كجا امشب شايد تو مي خواهي مرا در كوچه ها امشب پشت ستون سايه ها روي درخت شب مي جويم اما نيستي در هيچ جا امشب مي دانم اري نيستي اما نمي دانم بيهوده مي گردم به دنبالت چرا امشب؟ هر شب تو را بي جستجو مي يافتم اما نگذاشت بي خوابي بدست آرم تو را امشب امشب ز پشت ابر ها بيرون نيامد ماه بشكن قرق را ماه من بيرون بيا امشب گشتم تمام كوچه هارا يك نفس هم نيست شايد كه بخشيدند دنيارا به ما امشب
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesآذر 1394شهريور 1394 تير 1394 خرداد 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 AuthorsمهدیهLinks
عشق+دلتنگي=تو LinkDump |